رقیه توسلی/
یک/ از جلوی خانه «نامادری آب» رد میشوم. ساختمان او هم جزو معدود ویلاییهای برجامانده از نسل قدیم است. دو واحد جلوتر از خانه پدری.
به دلیل اسراف ملقب شده به این عنوان عجیب. قریب به بیست و اندی سال است که مرغش یک پا دارد و نمیخواهد در وانفسای آب، بیخیال وسواسیتش شود و دو مرتبه در روز حیاط و پیش دروازهاش را نگیرد به شُرشُر شلنگ.
امروز هم در یکی از روزهای خدا ایستادهام پشت پنجره و منزل سراپا خیس و متفاوت این همسایه سن و سال گذشته را سیر میکنم. عمارتی که چند دههای میشود در دریایی از سؤال غوطه ور است!
دو/ میانگین یک تا پنج بعدازظهر «بهاره» موفق میشود با انواع صداهای برقی نابهنجار از من پذیرایی کند و رکورد بزند.
لباسشویی هفت بار، کولر شماره 19، جاروبرقی و سشوار یک مرتبه، چایساز دو دفعه و در پایان ظرفشویی که کشان کشان میآوردش وارد معرکه اصوات.
اعصاب خط خطیام را قورت داده و خیلی دوستانه صدایش میزنم.
میآید با جانمی که اول دودلم میکند از طرح موضوع اما در نهایت یکدل شده میپرسم: بهاره عزیزم، ببخشید، دِریل احیاناً توی خرت و پرتات پیدا نمیشه..؟ از اونجایی که دیدم اینجا کارگاه فنی حرفهایه نه استراحتگاه عرض کردم.. آخه من تا حالا به اشتباه فکر میکردم همه باید رعایت پیک و اوج بار سرمون بشه...! میخواستم بگم تعارف نکن اگه وسیله دیگهای هم احتیاجه روشن کن حالا چهار تا برقی ناقابل مگه چیه که بخوایم نگران تابستون، زمستون و برق و این حرفا باشیم!
که بیذرهای تغییر و احساس پشیمانی میگوید: یه آهنگ آروم میزارم. چند لحظه به چشات استراحت بده. تازه اگه نمیدونی، بدون که غُر مُر، خیلی وقته از مد افتاده خانومم... و راهش را میکشد و میرود.
انگار حق با بهاره است. وقتی کاری از دستت برنمیآید باید گاهی چشمها را بست و مثلاً به آرش کمانگیر و قدرت پرتاب تیرش فکر کرد، به راهحلهای مثمرثمرتری که آب از آب تکان بخورد.
سه/روزهای زوج مال دور دور است و من در قبال این تفکر مدتی ست دارم نقش تماشاچی تئاتر را ایفا میکنم.
این تِز غیرعقلایی و گس آقا «فرید» است. نوهای که اصولاً یکی، دو روز هفته باک ماشین برادرخان را تا خرتناق پُر میکند و مثل اسبِ عصاری آنقدر زبان بسته را این طرف و آن طرف میکشاند تا خیر سرش، نشانگر بنزین بیفتد به سرخی.
آن وقت کوله بر دوش و با طمأنینه برمیگردد به کانون پُر سؤال اما گرم خانواده، بیآنکه آهنگ غروچ غروچ دندان بزرگترها اذیتش کند. بعد با خوشمزه بازی همه را ورانداز کرده و میگوید عزیزان اسطوخدوس برای آرامش جواب میدهد.
مکث/ اسراف تاوان دارد و منابع انرژی، محصول کارخانه نیست که تا تمام شد بدهیم ثبت سفارش.
نظر شما